مدح و شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
چه شد که در افق چشم خود شقایق داشت مدینهای که شب پیش صبح صادق داشت مـیـان حــوزهٔ عـلـمـیـه اخــتـلاف نـبـود که بهر رحلتـش استاد، میل سابق داشت و تا هـمـیـشه دگـر بـیمـراد مـیمـانـنـد چهار هزار مریدی که مرد عاشق داشت به سمت مغرب اگر رفت عمر خورشیدش هـزار قـلـّهٔ پُـر نـور در مـشـارق داشت چه با شُکوه غم خود به دل نهان میکرد چه شِکوهها که از آن فرقهٔ منافق داشت به غـیر داغ محـرم گـلی ز بـاغ نـچـیـد چـقدر روضـهٔ گـودال در دقـایـق داشت خـلـیــل بـود ولـی آتــشـش ســلام نـشـد همان که در نفسش عطری از حدائق داشت هـزار طائـفـه آمـد هـزار مکـتـب رفـت و ماند شیعه که «قال الامامُ صادق» داشت سخن به محضرش این است ای حقیقت علم نـدیـده چـشـم زمـانـه طلـوع این هـمـه حـلـم کـدام بـغـض گـلـوگـیـر در پگاهـت بود که رو به پـنـجـرهٔ آسـمـان نگـاهـت بود هنوز در تب شمشیر علم و حکمت توست حـریـم مـدرسههـایی که رزمگاهت بود گواه گفـتهام این نخـلها که همچو عـلی شب مدینه پر از بغضِ سر بهچاهت بود نـمانـده جـز گـل لالـه به بـاغ ابـراهـیـم که بین خـانه فـقـط شعـلههـا پناهـت بود چنان به نیمهشبی میشکست حرمت تو که قـلب دشمن تو نیز عـذرخـواهت بود چه خوب میشد اگر دست کم سه شمع و ضریح بـه قــبـر ســادهٔ ارواحُــنـا فـداهـت بـود بـرای غـصهٔ تو کـاش جـای صبـری بود و دست کم به مـزار تو سنگ قـبـری بود |